جدول جو
جدول جو

معنی الهی تبریزی - جستجوی لغت در جدول جو

الهی تبریزی(اِ لا یِ تَ)
میرزا مهدی. شاعر عهد نادرشاه افشار. در اصفهان زندگی میکرد و ذکاوت و فطانت بسیار داشت. در فنون هیئت و نجوم و علم احکام از مشاهیر آن عصر بشمار می آمد. ابیات شایسته و بلندی دارد، از آن جمله است:
سخت میترسم بحسرت انتظارم بگذرد
رفته باشم از خود آن ساعت که یارم بگذرد
ای که خاکم را بباد از جلوۀ خود داده ای
آن قدر بنشین که از پیشت غبارم بگذرد.
بر سر راهم الهی کیست پرسیدی ز غیر
کشتۀ تیغ تغافل زندۀ نظاره ای.
(تذکره المعاصرین حزین از دانشمندان آذربایجان). و رجوع به صبح گلشن ص 35 و تذکره المعاصرین تألیف حزین صص 113-115 و تذکرۀ روز روشن ص 67 و الذریعه ذیل دیوان الهی تبریزی و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ یِ تَ)
میرزا محمد... از شاعران قرن دهم هجری و معاصر با صادقی کتابدار صاحب مجمعالخواص بوده و از علم عروض بهره داشته است. از اشعار اوست:
بیماری من چون سبب پرسش او بود
میمیرم از این غم که چرا بهترم امروز.
عشق مستولی ّ و من بی تاب و آن مه مهربان
می دهد بیهوده ناصح هر زمان پندی دگر.
امنی حکایت شب غم عرضه کن بیار
کارت ز دست رفت چه وقت نهفتن است ؟
(از مجمعالخواص ص 276 و الذریعه قسم 1 از جزء 9 ص 96 و دانشمندان آذربایجان ص 53). و رجوع به فرهنگ سخنوران شود، تأخیر کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : این اهمال و امهال را چه حجت آرد. (سندبادنامه ص 217). ممانعت و مدافعت و اهمال و امهال در آن بوته یک چاشنی داشته باشد. (جهانگشای جوینی) ، نرمی و آهستگی کردن، مبالغه کردن، عذر آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : اگر درین کار تأخیر و تأنی... رود... کار از دست تدارک درگذردو در پای اهمال و امهال افتد. (سندبادنامه ص 216).
- امهال الهی، کنایه از استدراج است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به استدراج شود
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ یِ تَ)
از شاعران قرن یازدهم هجری و معاصر شاه عباس اول بوده است (متوفی به سال 1049 هجری قمری). وی ابتدا در خدمت پیربوداق خان حاکم تبریز بود و سپس به شیراز رفت و جزو ملازمان امام قلی خان حاکم فارس قرار گرفت و در همانجا درگذشت. از اوست:
نظاره را تلف مکن ای چشم بدمعاش
شاید به وصل او برسی کار عالم است.
رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 265 و دانشمندان آذربایجان ص 360 و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَ)
ابن نصر بن هارون بن ابی القاسم حسینی یا موسوی تبریزی، ملقّب به معین الدین یا صفی الدین و متخلص به قاسم و مشهور به قاسمی و شاه قاسم. عارف قرن نهم هجری. رجوع به قاسم انوار شود
ابن موسی بن شفیعبن رفیع تبریزی، ملقّب به ثقه الاسلام. رجوع به علی خراسانی (ابن موسی بن محمدشفیعبن محمدجعفربن...) شود
ابن اسماعیل بن یوسف قونوی تبریزی شافعی، ملقب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قونوی شود
لغت نامه دهخدا